با خود مهربان تر باشیم
«سال ها خود را نقد کردید و به نتیجه نرسیدید. [حال] سعی کنید خود را به اثبات برسانید و ببینید چه اتفاقی می افتد!» لوییس هِی
در بسیاری از مواقع و مشکلات، به نظر می رسد کسی که کمتر از همه به او اهمیت می دهیم و دوست ش داریم، خودمان هستیم.
ما تقریباً هر روز و در دقایقی، با بی رحمی به ملامت خود می پردازیم. ما حتی در بسیاری از اوقات متوجه هم نمی شویم که چه ادبیات منفی ای را در هنگام سخن گفتن از خود یا حرف زدن با خود، به کار می بریم.
ما تقریباً نخستین کسانی هستیم که باعث پایین آمدن ارزش و اعتبارمان می گردیم. اولین کسانی هستیم که از خود انتقاد می کنیم و از این بابت خود را عذاب می دهیم. در حقیقت ما سخت گیرترین منتقدان خود هستیم. بنابراین به نظر می آید که به یک تمرین مهم نیازمندیم: دوست داشتن خود!
تمرین کردن دوست داشتن خود، که برای همه ی ما به مثابه یک راه درمانی برای رهایی از بسیاری از احساسات بدی که علیه خود به وجود می آوریم به حساب می آید، بایستی آموخته شود.
اما راه آموختن آن نیست. آیا می توان آن را در میان کتاب ها یا کلاس های آموزشی یافت؟ می توان با این موضوع مانند یک درس تخصصی که با مطالعه می آموزیم برخورد نمود؟
البته هر دوی این راه ها می توانند کمک های بسیار بزرگی باشند، اما در مواردی وقتی می خواهیم یک گام جلوتر برویم و در این مهارتد بهتر شویم، دچار وقفه می گردیم. با تمرین نمودن دوست داشتن خود، می توانیم به بسیاری از موانع ذهنی و فیزیکی فائق آییم و بنابراین، دست به کارهایی بزنیم که پیش تر آن ها را ناممکن می پنداشتیم. این لحظات و حس استثنائی شان، مسلماً ارزش تجربه کردن داند، مهم نیست که در آن لحظه چه نقشی ایفا کرده ایم. مهم حس کردن ارزش آن لحظه است.
در این مسیر، معمولاً پشت این توجیه پنهان می شویم که این کارها را فقط به این نیت انجام می دهیم که کمتر با خود رفتاری گستاخانه داشته باشیم و به این چرخه ادامه می دهیم. دلایلی که از نظر خودمان معتبر و پذیرفته شده می آید، ما را از تغییر شیوه ی زندگی و دوست داشتن خود، که در حقیقت برای آن است که زندگی مان را شادتر و سرشارتر سازیم، باز می دارد.
اغلب ما تحقیر کردن خود در هنگام سخن گفتن از خود یا با خود را به این دلیل به رسمیت شناخته ایم که از اعتماد به نفس اندک رنج می بریم.ما اغلب گمان می کنیم که برای دوست داشتن خود، باید قابلیت هایی بسیار بالا داشته باشیم. برای خود استانداردهای غیرواقع گرایانه ای را تبیین می کنیم که تنها با رسیدن به آن ها، لیاقت داریم که خود را دوست بداریم، به اثبات برسیم و پذیرفته شویم.
این عادات مخرب و منتقدانه، در تضاد با آن چیزهایی قرار می گیرند که حقیقتاً به آن ها نیازمندیم، سوای این که منجر به این می شوند که نسبت به خود دلسرد شویم و نتوانیم خودمان را دوست بداریم.پس حالا متوجه ضرورت این نیاز هستیم که باید روش صحبت کردن با خودمان را تغییر دهیم، خیلی هم سریع باید این کار را بکنیم!
باید بدانیم که ما این عادات را از روی تصمیم های خودآگاه و ناخودآگاهی که در گذشته گرفته ایم، برای خود تعریف نموده ایم. امروز همچنان این قدرت را داریم که تصمیماتی متفاوت اتخاذ نماییم تا یک خودِ متفاوت برای آینده مان بسازیم!
آن چه در ادامه ی این مطلب می آید، برخی از راهکارها و ابزاری است که می توان با تکیه بر آن ها بر کمبود اعتماد به نفس غلبه نمود و لحنی بهتر را برای صحبت کردن با خود، انتخاب کرد:
۱- خاطرات مان را بنویسیم
قبل از آن که بخواهیم شروع به تغییر خود کنیم، بد نیست به نوشته های خاطرات روزانه مان مراجعه نماییم تا دریابیم چه احساسی داشته ایم. اغلب خواندن چیزهایی که نوشته ایم، دردناک است.
در میان افکار و احساسات منفی و لحظات فوق العاده و وقایع لذت بخشی هم هستند، اما افکار منفی و دردناک اغلب بر آن ها سایه افکنده است.
وقت ش رسیده که یک دفتر خاطرات جدید بخریم. این بار به جای آن که در آن درباره ی ان چه که گفته ایم و کرده ایم بنویسیم، بیشتر روی نوشتن درباره ی چیزهایی تمرکز کنیم که عشق و اهمیت دادن مان نسبت به خودمان را اثبات می کند.
مثلاً اگر چاق هستیم، به جای آن که مدام خودمان را بابت ران های بزرگ مان سرزنش کنیم، می توانیم شکرگزار باشیم که ران هایی قوی داریم که ما را در دوهای طولانی یاری خواهد داد.
بعد از چند روز انجام مداوم این عمل در خواهیم یافت که این طرز برخورد، خودبخود افکار منفی را پیش از آن که سر برسند و بتوانند اوضاع را بحرانی تر کنند، دفع می کند.
۲- استفاده از کلمات «باید، حتما انجام می دهم و مجبورم» را کاهش دهیم
دقت کرده اید که این کلماتٰ چه احساس گناه غیرضروری ای به ما می دهد؟! پس چه بهتر که کلماتی مهربانانه تر را جایگزین آن ها کنیم، مثلاً بگوییم «من انتخاب کرده ام که
».
برای مثال شب هنگام وقتی ساعت را برای زنگ زدن تنظیم می کنیم، به جای این که به خود بگوییم: «باید صبح زود بیدار شوم تا ورزش کنم»، به خود بگوییم: «من انتخاب کرده ام صبح زود بیدار شوم که ورزش کنم.»
چه بهتر که این همه قیودِ «باید» را از زندگی مان حذف کنیم تا احساس بهتری درباره ی خود بیابیم.
۳- لبخند بزنیم
فرض کنیم که در یک مسابقه ی دوی مارتن شرکت کرده ایم. به جای آن که مدام خودمان را ملامت کنیم که چرا نمی توانیم تندتر بدویم، مسابقه را با این هدف آغاز کنیم که تا آن جایی که می توانیم لبخند بزنیم. احساسی که در این حالت خواهیم داشت، فوق العاده خواهد بود.
تصورش را بکنید که این کار چه حس خوبی به ما می دهد، تماشاگران هم متوجه این لبخند ما می شوند و تشویق مان می کنند. حالا چقدر سرشار از انرژی مثبت شده ایم؟!
سعی کنیم لبخند بزنیم و این لبخند را حفظ کنیم تا ببینید چقدر حس بهتری نسبت به گذشته خواهیم داشت. خود را در حال لبخند زدن حین انجام هر کاری تصور کنیم، مثلاً عبور از خیابان یا جواب دادن به تلفن. خواهیم دید که پس از مدت زمانی کوتاه، این تبسم به یک لبخند درخشان تبدیل خواهد شد.
به خودمان پاسخ مثبت دهیم و نه گفتن را، برای پاسخ به بقیه نگه داریم
۴- به خودمان پاسخ مثبت دهیم و نه گفتن را، برای پاسخ به بقیه نگه داریم!
گاهی اوقات، لازمه ی دادن پاسخ مثبت به خواسته های خودمان، جواب منفی به دیگران است. ما نیاز داریم که انگیزه هایی را که منجر به پاسخ مثبت به دیگری می شود، تمرین نماییم.
اگر این فرد، شخص محبوب یا قبل احترام برای ما باشد، در صورتی که پاسخی را که برای او مناسب می دانیم عملی ننمایم، ناامیدی بزرگی نسبت به خود در ما ایجاد می شود.
تصورش را بکنیم، چقدر عالی می شد اگر تنها زمانی که در وجودمان احساس توان انجام کاری را برای دیگری می دیدیم، به او پاسخ مثبت می دادیم.
در این صورت دیگر خشمی به وجود نمی آمد و آن چه را که برای افراد دیگر انجام می دادیم، سرشار از لذت و رضایت می بود. عملی کردن چنین تصمیمی می تواند منجر به این شود که واقعاً احساس مفید بودن داشته باشیم و حسی مثبت از خودمان را تلقی و تجربه نماییم.
۵- این را بپذیریم که مجبور نیستیم مانند بقیه باشیم
برای این کار، باید بیاموزیم که کمتر نگران طرز تلقی دیگران از خودمان و تصمیم های مان باشیم. در این مرحله اگر این تصمیم ها برخاسته از وحدت وجودی و صداقت ما باشد، می توانیم برخوردی معقول و راحت با انتخاب های مان داشته باشیم.
این موضوع در طرز سخن گفتن مان با خود نیز مؤثر است، چرا که دیگر به خود نمی گوییم: اگر دیگران از من راضی نباشند، به این معنا است که حتماً فرد بدی هستم.
حقیقت این است که افرادی هستند که اصلاً از ما خوش شان نمی اید، پس طبیعی است که همه هم از ما خوش شان نیاید. وقتی این حقیقت را بژذیریم که دیگران نباید لزوماً دوست مان داشته باشند، حس آزادی فوق العاده ای به ما دست خواهد داد.
۶- از خودمان بپرسیم: «عملی کردن این تصمیم باعث می شود که چه احساسی درباره ی خودم داشته باشم؟»
بسیار خوب خواهد بود که از این سئوال، برای خودمان یک مقیاس اندازه گیری میزان رضایتمندی از خود، بسازیم. اگر پاسخ این سئوال منفی باشد، می توانیم از خودمان بپرسیم: «چه اتفاقی لازم است برای م بیافتد تا حس خوبی درباره ی خودم داشته باشم؟»
برای مثال، پیش از آن که دعوت دیدار دوستی قدیمی را بپذیریم، می توانیم لحظه ای درنگ کنیم و از خودمان بپرسیم: «آیا وقت گذراندن با این شخص باعث می شود که احساس خوبی نسبت به خودم بیابم؟»
اگر پاسخ به این سئوال منفی است، می توانیم به این دعوت جواب منفی دهیم و به جای آن، همین زمان را با فردی بگذرانیم که به ما احساس مثبتی می دهد.
ما به پاسخ دادن به این پرسش بسیار نیاز داریم، چرا که با توجه به جواب آن می توانیم انتخاب هایی داشته باشیم که از ما فرد بهتری در نظر خودمان می سازد، نه آن که در خود احساس زبونی کنیم.
۷- برای خود هدف های دست یافتنی تعریف کنیم و برای هر پیشرفت، جشن بگیریم
نکته ی مهم این است که تعریف کردن اهداف دست یافتنی به آن معنا نیست که اگر به آن ها نرسیم، حق داریم خود را ملامت نماییم، یا آن طوری که آرزوی ش را داریم و برای ش نقشه کشیده ایم، به آن ها برسیم.
می توان موفقت های کوچک را جشن گرفت. مثلاً برای شام با دوستان بیرون برویم، یا برای خود به عنوان جایزه، هدایایی کوچک بخریم. آن هدیه هر چه که باشد، باید مطمئن شویم زمانی آن را به خود اهدا می کنیم که در حال جشن گرفتن موفقیتی هستیم.
این باعث می شود که چنین تفکری در ما تقویت گردد که ما افرادی فوق العاده هستیم و لیاقت امتیازی را که دریافت می کنیم، داریم.
۸- دور شویم
آن چه که مهم است یاد بگیریم، این نکته است که از افرادی که برای ما احترام قائل نیستند، فاصله بگیریم. درست است که انجام این عمل ساده نیست، اما در صورتی که اجازه دهیم به ما بی احترامی شود، ما نیز این چرخه را ادامه می دهیم و به خود اجازه می دهیم رفتاری یکسان با خودمان داشته باشیم.
همگی لیاقت این را داریم که با عشق و محبت نسبت به ما رفتار شود، چه از سوی خودمان و چه از سوی دیگران.
طرز صحبت کردن مان با خود، می تواند منعکس کننده ی احساسی باشد که نسبت به خودمان داریم. آیا می توانیم با خود مهربان تر باشیم و بیشتر خود را دوست بداریم؟